۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

End…start




۳ نظر:

  1. خانوم زیگزاگ۱۳/۷/۸۸ ۱۹:۲۲

    چقد استرس آوره این عکسه... البته اگه بخوایم از دید شمارش معکوس برای دیدن کسی یا چیزی که دوستش داریم بهش نگاه کنیم این استرس مثبت میشه و تبدیل میشه به هیجان. اما در غیر اینصورت همون استرس منفیه میاد سراغ آدم.

    پاسخحذف
  2. سلام. آدما چه زود فراموش ميشن. با خوندن نوشته هات بغضي كه از اول مهر آزارم ميداد بالاخره شكست. حس مي كنم دارم خفه ميشم و هيچ كس صدامو نمي شنوه هر طرفو كه نگاه مي كنم به جز يه مشت آدم غريبه هيج آشنايي و هيچ لبخند آشنايي نمي بينم. دارم مي تركم دارم تو خودم مي شكنم ولي كسي نمي شنوه صدامو! نوشته هات منو برد به همون ساختمون خرابه اي كه فقط هزار تا خاطره ازش تو ذهنم مونده و حاضرم همه چيزمو بدم تا برگردم اون جا! نوشته هات منو برد به روزايي كه تو هم دم من بودي و من هم دم تو. روزايي كه فقط گوشاي تو صداي منو ميشنيد و به حرفاي دلم گوش ميداد. اما افسوس كه گذشت!!!ديگه گريه امونمو بريده. هر جا كه هستي برات آرزوي موفقيت مي كنم.

    پاسخحذف
  3. هانیه عزیزم گل قشنگم آدما از تمام خاطرات خوب وبدشون عبور میکنن اما نباید اونا آزارت بدن سعی کن خودتو با محیط جدید وفق بدی...مواظب خودت باش ...خیلی دلم واست تنگ می شه

    پاسخحذف