نجوای غمگینی دارم این شب ها، می شنوی؟از دیگران شنیده ام که شبیه مردگان شده ام،مرده ای که تنها خودش برای خودش زاری می کند،از دیگران شنیده ام که اسکلت شده ام،راستی چقدر زود پیکرم را متلاشی کردی!
من تو را بهتماشای رنگينکمان ترانهها خواهم برد، که تو خود رنگينکمانی و من تنها ميبايد آينهیی باشم رو به زيبایی خورشيد رنگینی که شکوهش، جيوهی تمام آينهها را آب می کند!