۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

مثل یک درخشش بودی در زندگیم،درخشیدی،ستاره ام شدی،در کهکشانی دیگر برایم خانه ساختی تا ویرانم کنی
...
پ.ن:هر چه کردم توان بخشیدنت را نداشتم

۵ نظر:

  1. ممنون...اما از یک حس نازیبا نشأت گرفته

    پاسخحذف
  2. نوشتن راهی برای رهایی از غمه...مقداری از غمهاتو توی نوشته هات جا میذاری و این انسان رو سبکتر می کنه...اما به قول شمس این روزها ماه مثل گذشته ها نیست:

    می گوئی
    مثل گذشته ها، ترانه شادمان بنویسم
    نمی‌توانم،
    ماه، مثل گذشته‌ها نیست که در آوازم می‌چرخید
    معتاد است ماه
    و پشت پنجره‌ها می لغزد
    و فرو می‌افتد،
    ...

    پاسخحذف
  3. صدمین نوشته من در این وبلاگ...

    پاسخحذف