۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

وقتی تو اوج کاری و نمی دونی که من چقدر دلم تنگه برات...وقتی تو اوج کاری و نمی دونی من چقدر دوست دارم صداتو بشنوم....وقتی تو اوج کاری و نمی دونی من اینجا نشستم دارم آلبوم عکسهاتو نگاه می کنم...وقتی تو اوج کاری و پای کامپیوترت نشستی و نمی دونی منم اینجا،این ور دنیا کنار کامپیوترم نشستم تا این شکلی کنارت باشم...فقط یه چیزیو می تونم بگم، اونم اینه که خیلی دوستت دارم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر