سردم شده و تنها دارم توی خیابون قدم می زنم و دنبال تکمیل کردن خریدهام هستم...نک انگشتام بی حس شدن و یخ زدن ...یاد روزایی می افتم که سردم می شد و می لرزیدم و تو فکر می کردی استرس دارم...
من تو را بهتماشای رنگينکمان ترانهها خواهم برد، که تو خود رنگينکمانی و من تنها ميبايد آينهیی باشم رو به زيبایی خورشيد رنگینی که شکوهش، جيوهی تمام آينهها را آب می کند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر