۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

امروز از اون روزاییه که فکر می کنم اگه باهات حرف نزنم منفجر می شم واسه همین اومدم اینجا تا بنویسم و از شر این بغض دلتنگی نجات پیدا کنم،امروز مثل اون روزایی شدم که تا ویتامین ر خونم پایین می افتاد هر جایی که بودم تحت هر شرایطی که بود شمارتو می گرفتم تا صداتو بشنوم و حالا که امروز غرور این اجازه را به من نمیده من دیوانه ام...دیوانه ی تکرار دوباره یک جمله...دوستت دارم

پ.ن:امروز خوابتو دیدم،دلم نمی خواست از خواب بیدار شم،واسه همین هر بار که پلکامو باز می کردم دوباره می بستمش تا شاید دوباره پشتش ظاهر بشی،نتیجش هم این شد که یک ساعت دیرتر به محل کار رسیدم.

۴ نظر:

  1. با خودت مهربون تر باش
    و سعی کن روزنه های قلبت و به طرف شخص دیگه ای باز کنی ....
    دوستت دارم کلمه با ارزشیه..همین جوری خرجش نکن!

    پاسخحذف
  2. تا می تونی بنویس چون خیلی مفیده

    پاسخحذف
  3. همیشه سعی می کنم و فکر می کنم این یک نعمت بزرگ بوده توی زندگیم که می تونم بنویسم

    پاسخحذف