از گرگ شدن فرار می کردیم و اکنون نا خواسته در تمامی بازی ها گرگیم! بی آنکه از خودمان بترسیم من از هفت سنگ می ترسم می ترسم آنقدر ... سنگ روی سنگ بچینیم که دیواری ما را از هم بگیرد بیا لی لی بازی کنیم که در هر رفتنی
من تو را بهتماشای رنگينکمان ترانهها خواهم برد، که تو خود رنگينکمانی و من تنها ميبايد آينهیی باشم رو به زيبایی خورشيد رنگینی که شکوهش، جيوهی تمام آينهها را آب می کند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر